گه به کرشمه دلم ز بر بربايي

شاعر : عطار

گه ز تنم جان به يک نظر برباييگه به کرشمه دلم ز بر بربايي
گه دل و گه جان مختصر برباييننگ نيايد تو را که هيچ کسي را
عقل براندازي و بصر برباييچون تتق از آفتاب چهره کني دور
از سر مويي هزار سر برباييچون سر زلف تو سرکشي کند آغاز
تا به سناني ز مه قمر بربايياز سر کين زان سنان غمزه کني تيز
کز لب خود زاينه شکر برباييقصد کني چون در آينه نگري تو
طرف ندارم که از کمر برباييبر طرفي مي‌روي ز من که من مست
بلکه بدان بنگري که زر برباييدر رخ من ننگري به ديده‌ي رحمت
سير نگردي تو و دگر برباييگر بربايي هزار دل تو به روزي
جهد بر آن کن که بيشتر برباييچون نشکيبي ز دلربايي عشاق
از لب او يک شکر اگر برباييتا به ابد اي فريد تو بنميري